در آستانهٔ دربی هفتاد و هفتم قرار داریم، شهرآورد سنتی پایتخت که نگاه بسیاری از فوتبالدوستان را به خود دوخته است. اینروزها حاشیههای فوتبال حتی در عرصهٔ ملی در سایهٔ سرد دربی قرار گرفته است و این به آن معنی است که مستطیل سبز در بالاترین سطح خود میتواند یک میانبری به سوی تضمین موفقیت آینده باشد.
در این میان ستارههایی که در این مستطیل سبز میدرخشند تحت تعقیب نگاههای بسیاری قرار دارند و درخشش آنها ناخودآگاه صرف ارضای حسهای متفاوتی میشود. این حس میتواند متعلق به یک هوادار باشد و میتواند به یک ژورنالیست باشد و حتی میتواند حس یک لیدر با آن نگاههای بزرگنما باشد، تمام این احساسات در راستای ارضا، القابی را به ستارههای درخشیده در نگاهشان نسبت میدهند. طبیعی است که این پدیده تنها به فوتبال ایران و حس اسطورهسازی ایرانی تعلق ندارد و در خاک اروپا نیز، اهالی فوتبال به سوپراستارهای خود القابی را اعطا میکنند.
در اسپانیا، کارلوس بویرو، ستوننویس ال-پایس به ژوزه مورینیو که لقب آقای خاص را به خود داده بود، «نازی پرتغالی» لقب داد. در انگلیس پل گاسکوئین را «گازا» و وین رونی را به خاطر شباهت اخلاقیاش به گازا، «وازا» مینامند! در آلمان گرد مولر افسانهای را «بمبافکن» میخواندند. در همین خاک ژرمنها به ستارههای ایرانی نیز لقبهائی اعطا شد، به مهدی مهدویکیا لقب «موشک» و به وحید هاشمیان لقب «هلیکوپتر» دادند. در آرژانتین مارتین پالرمو، پس از خراب کردن سه پنالتی در یک دیدار، لقب «اللوکو» به معنای دیوانه را از آن خود کرد و لیونل مسی، ستارهٔ بیبدیل دنیای فوتبال با آن جثهٔ بسیار کوچک خود لقب «کک» را از آن خود کرد؛ هر چند لئو مسی در اسپانیا به «الدیگو» و «مسیح» نیز معروف است. در فوتبال هلند به روود گولیت، اسطورهٔ اسبق تیم ملی هلند لقب «لالهٔ سیاه» را دادند. «ساحر کوچک» نیز لقبی بود که به خوان سباستین ورون نسبت داده شد. ادگار داویدز نیز از دنیای القاب به دور نبود و هواداران او را «پیت بول» لقب دادند.
در ایران نیز ستارههای هر نسل از سوی رسانهها و هواداران در مسیر یک پروژهٔ اعطای القاب قرار گرفتند و در اذهان ماندگار شدند. شاید عمدهٔ القاب ماندگار در فوتبال ایران به اسطورههای نسلهای گذشتهٔ سرخآبیهای پایتخت مربوط باشد، اما امروز شاهد آن هستیم که ابراهیم صادقی، کاپیتان باوفای تیم فوتبال سایپای کرج نیز به پاس سالها حضور در این تیم لقب «نارنجیپوش وفادار» را از آن خود کرد و عبدالله ویسی به واسطهٔ شبیه دانستن خود به گواردیولا، «عب گواردیولا» لقب گرفت. ناصر ابراهیمی، مربی باتجربهای که همچنان در فوتبال و تیم نساجی مازندران فعالیت میکند، به «فرگوسن ایرانی» معروف است و یکی دیگر از همصنفهای او به نام فیروز کریمی بهواسطهٔ رفتار خاص او به «آقای خاص وطنی» معروف است!
در این میان قصد داریم به ۱۰چهرهٔ ملقب در فوتبال ایران که در دربی هفتاد و هفتم حضور خواهند داشت، اشاره کنیم، آنهم در شرایطی که میدانیم در همین رقابت سنتی شخصیتهای بزرگی لقبهای ماندگار دریافت کردهاند. علی پروین و علی جباری، دو اسطورهٔ فراموش نشدنی پرسپولیس و استقلال، لقب «سلطان» را از آن خود کردند. مرحوم ناصر حجازی، اسطورهٔ بیبدیل آبیپوشان پایتخت به «کاپلوی وطنی» شهرت یافت. افشین قطبی، سرمربی اسبق سرخپوشان که آخرین قهرمانی این تیم در لیگ برتر را رقم زد، به «افشین امپراتور» شهرت یافت. علی کریمی به «جادوگر»، احمدرضا عابدزاده به «عقاب آسیا»، رضا شاهرودی به «مالدینی»، مهدی هاشمینسب به «مهدی رفت و برگشت»، هادی طباطبائی به «شیر کپنهاگ»، حامد کاویانپور به «کارلوس کاویانپور» و... شهرت یافتند و در تاریخ ماندگار شدند.
۱
علی دایی؛ شهریار در قامت سرمربی
دایی یکی از اسطورههای فوتبال ایران است که شاید سالهای سال باید صبر کرد تا مهاجمی با توانائیهای فوتبالی او در عرصهٔ ملی ظهور پیدا کند. از این گذشته شاید رکورد گلزنی او در رقابتهای بینالمللی هیچگاه شکسته نشود و در تاریخ ماندگار بماند. اما مهاجم سالهای نهچندان دور تیم ملی ایران، در عرصهٔ مربیگری چندان خوش کارنامه ظاهر نشد و علیرغم اینکه با قهرمانی در لیگ ششم به همراه سایپا، به عنوان بازیکن-مربی ظاهر شد، اما در ادامه در تیم ملی و پرسپولیس با وجود جوانگرائی ستودنی خود توفیقی نیافت و تنها دو عنوان جام حذفی را از آن خود کرد.
باتیستوتا لقب شهریار ایرانی!
بسیاری تصور میکنند که بعد از درخشش دایی در عرصهٔ بینالمللی، رسانهها لقب «شهریار» را برای او برگزیدند تا وی را به اسطورهی آذریزبان حوزهٔ ادبیات معاصر کشورمان نسبت بدهند. با این حال شاید کمتر کسی بداند که شهریار لقب خانوادگی و محلی دایی بوده که در اوج گمنامی در اردبیل به وی اطلاق میشده است! در بین برادران دایی، گذشته از بزرگترین پسر به نام حافظ، بقیه لقب خانوادگی و به نوعی اسم دوم یا مستعار داشتند. محمد دایی با لقب کیکاووس، حسن دایی با لقب شهرزاد و حسین دایی با لقب بهزاد شناخته میشد و علی دایی نیز عنوان «شهریار» را برای خودش برگزید و این مساله ارتباطی با درخششهای بعدی او نداشت. دایی همچنین در برههای از بازیگریاش با لقب «دایی باتیستوتا» تشویق میشد.
۲
امیر قلعهنویی؛ ژنرالی که قاتل پرسپولیس است!
امیر قلعهنویی که در این سالها نشان داده است جز علی پروین، سلطان پرسپولیسیها الگویی دیگر ندارد و قصد دارد از منش او جلال و جبروت سلطانی را نیز در فوتبال ایران کسب کند، به دلیل کاریزمای خاصی که در اختیار داشت و البته با توجه به افتخارات ریز و درشت باشگاهی که توانست کسب کند، خیلی زود به یک لقب خاص در فوتبال ایران رسید، لقبی که عمومان به ارکان اصلی یک تیم که نقش بازیگردان دارند، اختصاص داده میشود. لقبی که در مقطعی از زمان به بزرگانی همچون کریم باقری، پرویز قلیچخانی، ایرج سلیمانی و سیروس قایقران نسبت داده شد، «ژنرال» لقبی بود که قلعهنویی از آن خود کرد.
با این حال جدا از تمامی افتخاراتی که ژنرال در لیگ برتر کسب کرد، او موفق شد پس از اینکه روی نیمکت استقلال اهواز شکست برابر پرسپولیس را تجربه کند، دیگر در قامت مربی هیچ شکستی را برابر پرسپولیس تجربه نکند تا اینکه سعید شیرینی، سرپرست تیم فوتبال پرسپولیس او را «قاتل پرسپولیس» لقب دهد.
۳
کریم باقری؛ «باقری کانتونا»
کریم باقری بیشک از حافظهٔ تاریخی فوتبال ایران پاک نخواهد شد، نه تنها به دلیل ارزشهای فنی بالا، بلکه به دلیل شاخصههای اخلاقی بینظیری که در اختیار داشت و درعرصهٔ ملی و باشگاهی یک وفاداری ستودنی داشت. باقری از جمله نوابغ فوتبال ایران بود که خیلی زود و در اوج جوانی به شهرت رسید و با پیراهن سرخپوشان پایتخت به لقبی باورنکردنی رسید، «باقری کانتونا». این لقب که برای تجلیل از تمامی درخششهای چشمنواز کریم بود، در این ستاره یک حس احترام به نظر هواداران ایجاد کرد، تاجایی که گویا امر به باقری مشتبه شد که او شباهت زیادی به شمارهٔ هفت افسانهای شیاطین سرخ دارد و باید یقهٔ پیراهن خود را به تقلید از کانتونای کبیر بالا ببرد.
«باقری کانتونا» اکنون حکم پل ارتباطی علی دایی و بازیکنان را دارد، چراکه برخلاف دایی، باقری روابط حسنهای با ستارهها دارد و البته محبوبیت بینظیری نزد آنها!
۴
فرهاد مجیدی؛ «کلینزمن جوان»
فرهاد مجیدی، یکی از محبوبترین استقلالیهای تاریخ است که خیلی زود شهره شد و به لقب رسید. مجیدی که اکنون در سالهای آخر دوران حرفهای خود بیشتر به کاپیتان فرهاد معروف است، در اوج درخششهای خود در جوانی به «کلینزمن جوان» شهرت یافت. البته نباید این نکته را فراموش کنیم که شاید اگر علاقهٔ او به حضور در لیگهای عربی و درو کردن دلارهای شیخهای عرب را که باعث دوری او از تیم ملی شد در همان روزها میسنجیدند، هیچگاه به او این لقب را نمیدادند. مجیدی یکی از نوابغ فوتبال ایران است که درخشش چندانی در تیم ملی نداشته است، هرچند برای هواداران آبیهای پایتخت به سبب محبوبیت بینظیر در حد یک بت است و در ردیف بزرگانی همچون حجازی قرار داده میشود.
۵
رضا حقیقی؛ خدیرا!
رضا حقیقی، هافبک دفاعی جنگنده و خوشآتیهٔ پرسپولیس که چندان هم بیشباهت به کاگروی کارتون فوتبالیستها نیست، از بازار داغ اعطای القاب دور نمانده است و لقبی ویژه به خود اختصاص داده است. اما جالب است بدانید که در جریان دیدار برگشت پرسپولیس و فجرسپاسی در لیگ دوازدهم، هواداران سرخپوشان پایتخت تصمیم گرفتند حقیقی را «خدیرا» بنامند. البته شاید در اعطای این لقب چندان اغراقی نیز صورت نگرفته باشد. چون بازی زیرپوستی حقیقی که بسیار تاثیرگذار در روند تیمی پرسپولیس است، درست مشابه بازی خدیرا در رئال مادرید به چشم نمیآید، اما کاملا مفید به فایده است.
حقیقی یکی از گزینههای اصلی جایگزینی نکونام در تیم ملی محسوب میشود و بدون شک اگر کارلوس کیروش بیخیال روابط حسنهٔ خود با کاپیتان تیم ملی شود، ارزشهای فنی این جوان جویای نام را به نکونام پا به سن گذاشته ترجیح خواهد داد و میانهٔ میدان را به او خواهد سپرد.
۶
خسرو حیدری؛ فابرگاس!
این هم لقبی دیگر برای یک ستارهٔ ملیپوش است که بسیار مورد تعجب قرار گرفت، آنهم بهواسطهٔ اختلاف پست حیدری و فابرگاس!
البته شاید بتوان با عادل فردوسیپور همعقیده بود که ارزشهای فنی حیدری غیرقابل انکار است و این ستاره حق داشتن یک لقب در این حد و مرز میباشد، اما بهتر بود در انتخاب این لقب کمی سلیقه به خرج میدادیم و نام از یک ستارهٔ تراز اول اروپایی میآوردیم که شباهت پست آنچنانی با پست خسرو نداشته باشد.
با این حال این روزها خسرو حیدری با توجه به تاکتیک ویژه قلعهنوئی برای گلزنی، یعنی ارسال از جناحین، یک گوهر برای آبیپوشان پایتخت محسوب میشود، گوهری که با ارسالهای میلیمتری، ناخودآگاه نیز گلزنی میکند.
۷
علیرضا حقیقی؛ کاسیاس نیمکتنشین!
علیرضا حقیقی، لژیونر ناکام روبینکازان روسیه که اکنون بطور قرضی در تیم پرسپولیس حضور دارد، در آخرین دربی که با پرسپولیس تجربه کرد، درخششی بینظیر داشت تا سرلیدر پرسپولیسیها، به سبب ارتباط نزدیک با پدر حقیقی او را به داشتن این لقب مفتخر کند. البته حقیقی کاسیاس این روزها برازندهٔ این بازیکن نیز هست، چراکه او پس از سالها سنگربانی در پرسپولیس، در مسیر بازگشت از روسیه، به دلیل وجود دروازهبانی آمادهای همچون نیلسون، درست مانند کاسیاس نیمکتنشین است.
البته در ایران کاسیاس کم نداریم و فروزان، دروازهبان کنونی گسترش فولاد تبریز نیز در برههای که دروازهبان تراکتورسازی بود، با توجه به درخششهای مقطعی خود این لقب را از آن خود کرده بود. حال باید در آینده در انتظار جنگی مشابه جنگ سلاطین (جباری و پروین) بر سر لقب کاسیاس باشیم.
۸
امیرحسین صادقی؛ قیصر!
پس از اینکه فوتبال آلمان به اسطورهٔ بیبدیل خود یعنی فرانس بکنبائر لقب قیصر را داد، هواداران باشگاه استقلال نیز در دیدار برابر بوریرام تایلند در مرحلهٔ یکچهارم نهائی لیگ قهرمانان آسیا، پس از اینکه مشاهده کردند صادقی با دستی شکسته از تک گل پیروزیبخش استقلال دفاع میکند و مردانه میجنگد، صادقی را با لقب «قیصر» از روی سکوهای آزادی فریاد زدند، هرچند این عمل حداقل در ظاهر خوشایند امیرحسین صادقی قرار نگرفت.
۹
پژمان نوری؛ پاول ندود!
پژمان نوری حالا با پیوستن به استقلال در زمرهٔ مردانی قرار گرفته است که تجربهٔ حضور در هر دو باشگاه سرخآبی پایتخت را دارد. اما گذشته از این پژمان شباهت زیادی به پاول ندود، اسطورهٔ یوونتوس ایتالیا دارد. مدل موها، سبک دویدن، استایل بازی این دو هافبک دونده و جنگنده بسیار شبیه هم میباشد، به خصوص شوتهای سرکش این دو بازیکن.
شوت سرکش نوری که در آغاز لیگ هشتم از میانههای میدان که در قعر دروازهٔ سایپا نشست و زمینهٔ پیروزی پرسپولیس را فرآهم کرد، نمونهٔ شوتهای سهمگین این ستاره است. البته شاید هیچگاه ضربهٔ قهرآمیز پژمان به قعر دروازهٔ بلاروس را نیز از یاد نبریم.
۱۰
علی فتحاللهزاده؛ شوالیهٔ فوتبال ایران!
صحبت و بحث درباره شوالیه شدن فتحاللهزاده و هزینهای که خرید این لقب روی دست حاجی گذاشت دیگر از مجال خود گذشته است. در این رابطه به ذکر همین نکته بسنده میکنیم که دریافت جایزهٔ صلح و دوستی توسط علی دایی و محمد رویانیان باعث شد دو رقیب در زمینه القاب و عناوین توخالی هم به تساوی برسند.
نظرات شما عزیزان: